۱۳۸۸ دی ۱۹, شنبه

تک نوشته های من


خدا به زبان وجدان با ما صحبت می کند.

انسانها تواناییهای زیادی دارند فقط باید تلاش کنند چگونه و کجا از ان استفاده کنند.

هیچ وقت غرور و مردانگی مرد را ازش نگیرید چون باعث از هم پاشیدگی و نابودی او می شوید.

بزرگترین احمق کسی هست که به خودش دروغ بگوید.

چرا وقتی نمی توانیم به خواسته هایمان برسیم به خودمان دروغ می گوییم!

همه به دنبال مقصرند و مشکل فراموش می شود.

مقدس ترین مردم کسیست که به زبان مردم صحبت کند.

مثل خاک باش فروتن افتاده ولیهر چیزی بر روی ان استوار است.

پول حقیقت تلخ زندگی.

اگر روزی خدا را ببینم تنها خنده تلخی خواهم زد و نگاه تاسف باری ...

انسانها باید در زندگی برای خود بتی درست کنند وخود را وابسته به ان کنند.

اگر دلت مثل یک دریاچه باشه فقط قایقهای کوچک می تواند از ان عبور کند
وجایی برای عبور کشتیهای عظیم نمی باشد ولی اگر دلت اقیانوس باشد فقط
کشتی های عظیم و قدرتمند می توانند از ان عبور کنندوبه ان راه پیدا کنند و
قایقهاوکشتی های کوچک در کناره ها لنگر می گیرند وبه ماهیگیری مشغولند.


ادمها زمان زیادی را صرف پیدا کردن هم می کنند و زمانی که همدیگر را
پیدا کردند دچار تردید می شوندوگریز را انتخاب می کنندوزمانی متوجه
می شوند که دیگر دیر شده چون زمان خیلی چیزها را تغییر می دهد ودیگر
خیلی چیزها سر جایش نیست پس به جای گریز بهتر است از امتحان صبر و
امید لذت ببریم و زمان خود نشندهنده واقعیتهاست.


هیچ وقت در زندگی شک نکن هر چه بخواهد بشود می شود.


زندگی جمع لحظه هاست.

همین لحظه یعنی زندگی.

سرنوشت همه ما مرگ هست ایا با لبخند خواهم مرد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر